آموزش های جامع فلش ( فلاش ) و فروشگاه محصولاتalphapack

آموزش مختلف موضوعات فلش ( فلاش ) و جوک و طنز و زمینه های مختلف کامپیوتری

آموزش های جامع فلش ( فلاش ) و فروشگاه محصولاتalphapack

آموزش مختلف موضوعات فلش ( فلاش ) و جوک و طنز و زمینه های مختلف کامپیوتری

(موضوع، کتاب، زمان و مکان) مطالعات اصلی وجنبی مشخص باشد. کتاب

هدف مطالعه – انتخاب کتاب – ایجاد انگیزه – مفیدتر ساختن مطالعه – کمیت یا کیفیت ؟ – تمرکز فکر – بازگو کردن مطالب – مطالعه فردی و گروهی – آفات مطالعه – نکات جنبی – کتاب، یا دوست خاموش

-         هدف مطالعه

(می کوش که هر ورق که خوانی     تا معنی آن تمام دانی)

مطالعه خوراک روح و فکر انسان است.

باید با کتاب دوست شد، انس گرفت، در سفر و حضر همراه داشت و خستگی های روحی و عدم نشاط را با آن درمان کرد.

هدف از مطالعه، فراگیری و بخاطرسپاری است.

کتاب ها به سه نوع تقسیم می شوند: ۱-چشیدنی ۲-بلعیدنی ۳-هضم کردنی

-         انتخاب کتاب

حضرت علی (علیه السلام): هر کس به کار غیر مهم بپردازد، کار مهم تر را ضایع و تباه می سازد.

سوال از اهل مطالعه – “اگر نمی دانید، از صاحبان ذکر و دانش بپرسید”. نحل آیه ۴۳

-         برنامه ریزی

-          تا مطالعه انسان از روی برنامه و هدف مشخص نباشد، بازدهی لازم و مطلوب را نخواهد داشت.


ادامه مطلب ...

داستان کوتاه(نیاز)

وئیز رفدفن ، زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس ، و نگاهی مغموم . وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچهشان بی غذا ماندهاند.
جان لانگ هاوس، صاحب مغازه، با بیاعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند.
زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت: «آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم پولتان را میآورم .»
جان گفت نسیه نمیدهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت : «ببین این خانم چه میخواهد خرید این خانم با من .»
خواربار فروش گفت: لازم نیست خودم میدهم لیست خریدت کو ؟
لوئیز گفت : اینجاست.
- « لیستات را بگذار روی ترازو به اندازه ی وزنش هر چه خواستی ببر . » !!
لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی درآورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت.
خواربارفروش باورش نمیشد.
مشتری از سر رضایت خندید.
مغازهدار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی دیگر ترازو کرد کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفهها برابر شدند.
در این وقت ، خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته است.
کاغذ لیست خرید نبود ، دعای زن بود که نوشته بود :
« ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری، خودت آن را برآورده کن »