آموزش های جامع فلش ( فلاش ) و فروشگاه محصولاتalphapack

آموزش مختلف موضوعات فلش ( فلاش ) و جوک و طنز و زمینه های مختلف کامپیوتری

آموزش های جامع فلش ( فلاش ) و فروشگاه محصولاتalphapack

آموزش مختلف موضوعات فلش ( فلاش ) و جوک و طنز و زمینه های مختلف کامپیوتری

علی

هر چی مرور می کنم این شعر خیلی ایول داره بازم می خونمش شهریار روحت شاد



«غروب »


علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

که به ماسوا فکندی همه سایه‌ی هما را


****

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین

به علی شناختم به خدا قسم خدا را


****

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علی گرفته باشد سر چشمه‌ی بقا را


****

مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را


****

برو ای گدای مسکین در خانه‌ی علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را


****

بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا


****

بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهدای کربلا را


****

چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان

چو علی که میتواند که بسر برد وفا را


****

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را


****

بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت

که ز کوی او غباری به من آر توتیا را


****

به امید آن که شاید برسد به خاک پایت

چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را


****

چو تویی قضای گردان به دعای مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را


****

چه زنم چونای هردم ز نوای شوق او دم

که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را


****

«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنائی بنوازد و آشنا را»


****

ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا


---------------
(شهرِیار)

نرم افزار قفل گذاری روی اسکریپت های جاوا


امروز یک سایت دیدم که به نظرم خیلی مفیده اگه شما دوست دارید حجم اسکریپت هایی که تولید می کنید رو خیلی کم کنید بهتر به این سایت یک نگاهی بندازید

http://jscompress.com/

و برای اینکه کدهاتون رمز بشه و کم حجم این سایت خیلی مفیده که اونجا یک مقایسه  انجام داده بین انواع ابزار های فشرده سازی....... که جالبه

http://java-applets.org/encrypt-js-file.html

شب باران رحمت الهی


امشب شب قدر است
شب قدر، بزرگترین ، شریف ترین ، پرارج ترین و پررمز و رازترین شبها در گردونه زمان است که قلم ها در وصفش می شکنند و زبان ها در توصیفش قاصر و عقل و تدبیرها در فهم آن مبهوت و متحیر می مانند.شبی که به فرموده امام صادق (ع) قلب رمضان به شمار می آید. بهترین شب سال ، شب قدر است که خداوند در قرآن کریم آن را شبی پربرکت دانسته و ارزش آن را برتر از هزار ماه بیان می کند.

پائولو مالدینی

یکی از جانبازان جنگ تحمیلی، سالها پس از مجروح شدن به علت وضع وخیمش
به ایتالیا اعزام و در یکی از بیمارستانهای شهر رم بستری شده بود
از قضا چند روزی بعد از بستری شدن این جانباز جنگ تحمیلی متوجه می شود خانم پرستاری که از او مراقبت می کند نام خانوادگی اش مالدینی است. این جانباز ابتدا تصور می کند تشابه اسمی است، اما در نهایت نمی تواند جلوی کنجکاوی اش را بگیرد و از خانم پرستار می پرسد: آیا با پائولو مالدینی ستاره شهر تیم آ.ث. میلان نسبتی داری؟ و خانم پرستار در پاسخ می گوید: پائولو برادر من است! جانباز ایرانی در حالی که بسیار خوشحال شده بود، از خانم پرستار خواهش می کند که اگر ممکن است عکسی به یادگار بیاورد و خانم پرستار هم قول می دهد تا برایش تهیه کند، اما جالب ترین بخش داستان صبح روز بعد اتفاق می افتد. هنگامی که جانباز هموطن ما از خواب بیدار می شود، کنار تخت بیمارستان خود پائولو مالدینی بزرگ را می بیند که با یک دسته گل به انتظار بیدار شدن او نشسته است و ...
باقی اش را دیگر حدس بزنید!

راستی هیچ می دانید پائولو مالدینی اسطوره میلان از شهر میلان واقع در شمال غربی ایتالیا، به شهر رم واقع در مرکز کشور ایتالیا که فاصله ای حدود ششصد کیلومتر دارد رفت، تا از یک جانباز جنگی ایرانی که خواستار عکس یادگاری اوست، عیادت کند؟ آیا فوتبالیست ایرانی را سراغ دارید که چنین مسافتی را برای به دست آوردن دل یک جانباز، معلول، بچه یتیم، بیمار و ... بپیماید؟


به نظر من که اگه این خاطره درست باشه آدمه بزرگیه

خدا شانس بده

واقعا بعضی از مردم چقدر خوش‌شانس‌ هستند. کبوتر خوشبختی صاف میاد مینشینه روی شانه آنها. برعکس٬ بعضی از افراد هم خیلی بدشانس هستند و کبوتر خوشبختی صاف فضولات میریزه روی سرآنها.


چند سال پیش که تازه آمده بودم کانادا با یک جوان آس و پاس ایرانی بصورت اتفاقی آشنا شدم که کنار خیابان هات داگ میفروخت. میگفت ساعتی شش دلار میگیره. خیلی دلم برایش سوخت. شماره‌اش را گرفتم که اگر کار مناسبی برایش پیدا کردم خبرش کنم. آدم زحمتکش و ساده‌ای بنظر میرسید.
گذشت و گذشت و هیچ ارتباطی بین ما نبود تا اینکه امروز سر چهار راه موقعی که منتظر سبز شدن چراغ بودم دیدم راننده یک ماشین هومر برایم دست تکان میدهد. هرچه دقت کردم راننده را نشناختم. مرا به اسم صدا کرد. جلو رفتم ولی قیافه‌اش آشنا نبود. تعجب کرده بودم. فکر میکردم اشتباهی گرفته. وقتی خودش را معرفی کرد و گفت همون جوان آس و پاس هات داگ فروش است از تعجب خشکم زد. چه شیک شده بود. باورم نمیشد اینهمه تغییر.
باهم رفتیم قهوه‌ای خوردیم و از او پرسیدم: لاتاری٬ چیزی برنده شدی؟
کلی خندید و جریان پولدار شدنش را تعریف کرد.
ظاهرا یکروز صبح خیلی زود این بدبخت بینوا برای انجام یک کار بانکی وارد محلی میشود که یکی از آن دستگاههای بقول خودمان «عابر بانک» نصب شده بوده و همینکه کارت بانکی اش را وارد دستگاه میکند یک جوان سیاه پوست لوله اسلحه کمری‌اش را پشت سرش میگذارد و میخواهد مبلغی را از حساب بانکی بیرون کشیده و به او بدهد. این بیچاره فلک زده هم هرچه قسم میخورد که حساب بانکی اش خالی خالی است و فقط میخواسته موجودی اندکش را چک کند٬ مورد قبول جوان سیاه‌پوست نمیشود. در همین موقع یکنفر دیگر وارد آنجا میشود که قبل از اینکه موفق به فرار شود٬ جوان سیاه‌ پوست سعی میکند او را هم گیر بیاورد و حسابش را خالی کند. ظاهرا بین آن دو درگیری و کشمکش میشود و جوان سیاه پوست هول میشود و شروع به شلیک کردن میکند و بلافاصله پا به فرار میگذارد. هیجکدام از گلوله ها مستقیما به کسی اصابت نکرد مگر یکی از آنها که در اثر کمانه کردن به دیوار سنگی آنجا صاف میخورد به باسن این دوست ایرانی ما.
خلاصه بیچاره را با آمبولانس به بیمارستان میبرند و در آنجا بستری میکنند. فردای آنروز رئیس بانک مربوطه به عیادتش می‌آید و یک چک یک میلیون دلاری به او میدهد و از او میخواهد موضوع را پیگیری نکند و لطمه‌ای به اعتبار آن بانک نزند.

حالا متوجه شدید وقتی میگم خدا شانس بده٬ یعنی چی؟
ما حتی از مغزمان هم نمیتوانیم پول دربیاوریم درحالیکه باسن بعضی‌ها برایشان پول می‌آورد. خدا٬ شانس بدهد.
حالا از فردا نروید جلو بانکها خم شوید به امید اینکه گلوله‌ای به ماتحت‌تان بخورد و پولدار شوید!