شاید شما در مورد قزوینی ها و خصلت عجیب شان در امثله چیزهایی شنیده باشید البته تردیدی نیست که این عادت ها و اخلاق ها که مثلا به قزوینی ها یا رشتی ها یا اصفهانی ها نسبت می دهند بیشتر جنبه شوخی و مزاح دارد و گرنه این رفتارها در بسیاری از مردم وجود دارد علی ای حال نباید این مساله را رد کرد که وجود برخی چهره ها در اینکه نسبتی را برای یک قوم درست کنند بی راه نبوده است.
نگاه عمیق کاظم قاقی به عکاس جوان
مثلا این آقا شخصی است که در قزوین به کاظم قاقی مشهور است (قاق یعنی مان شیرمال فروش)کاظم قاقی در حقیقت اسمش کاظم کوه کن ها بوده است که در عین خیری علاقه شدیدی به بچه ها و جوانان داشته است و چندین ...... ادامه مطلب را ببینید
ادامه مطلب ...
این لینک دانلودش:
http://www.freedownloadscenter.com/P.../PEBundle.html
روش استفاده هم به این صورته اول برنامه خودتو ( فایل EXE ) رو تو قسمت هاست اضافه می کنی
بهد تک تک فایلهای DLL , OCX رو که نیازه کنار برنامت باشه با استفاده از Add modules اضافه می کنی
بعد هم دکمه bundle رو کلیک میکنی
یه توضیح هم راجع به گزینه هاش بدم
Compress this file : فایلی که سلکت شده باشه رو فشرده می کنه
Allways extract ..: کامپوننت های اضافه شده رو در هر بار اجرای برنامه روی دیسک (پوشه ویندوز) کپی می کنه
Delete module : فایل اکتیو ایکستو بعد از اتمام برنامه پاک میکنه (مناسب واسه وقتی نمی خوای ردی به جا بمونه)
Register ..: هم به صورت خودکار فایل رو رجیستر میکنه پس دیگه به regsvr32 احتیاجی نیست
Advance ..: هم فایل رو اصلا رو دیسک نمینویسه و توی رم اجرا میکنه
یه سری امکانات واسه وقتی که می خوای کامپوننت ها از اینترنت روی سیستم کاربر دانلود بشن وحجم برنامه کمتر بشه و البته تا حدی امنیت واسه کامپوننت های گرانقیمت و نایاب , هم داره
منبع: برنامه نویس
توضیحات بیشتر
PEBundle - PEBundle combines an EXE and its modules.
PEBundle combines an executable and the modules it depends on into a seamless binary that runs just as before. If the modules do not already exist on the client machine, they are extracted to disk or emulated in memory. Modules can even be downloaded at runtime from an internet site. With PEBundle DLL version problems are reduced, the application is better protected from reverse engineering, there is no need to distribute the modules separately, and your application can run instantly in any environment. Using the remote bundling technology, you need not even distribute runtime dependencies to systems that already have them. PEBundle even compresses the files it bundles with a high performance algorithm so that the application's size is minimized and reverse engineering is made more difficult. Additionally, PEBundle can be used to bundle a script with its interpreter so that it appears to be a compiled executable.
الف: CVS چیست؟
CVS مجموعه ای از علائم چشمی و بینایی است که بر اثر کار با کامپیوتر ایجاد می شوند. تقریبا 4/3 درصد کسانی که زیاد با کامپیوتر کار می کنند گرفتار این علائم هستند. به نظر می رسد با فراگیرتر شدن بکارگیری کامپیوتر در محل های کار و حتی در خانه ها تعداد کسانی که از CVS رنج می برند رو به افزایش باشد.
علائم CVS : مهمترین علائم CVS عبارتند از: خستگی چشم، خشکی چشم، سوزش، اشک ریزش و تاری دید. CVS همچنین ممکن است سبب درد در گردن و شانه ها نیز بشود. چشم انسان حروف چاپی را بهتر از حروف نمایش داده شده بر روی مانیتور می بیند. علت این امر این است که حروف چاپی کنتراست بیشتری با صفحه سفید زمینه داشته و لبه های آنها واضح تر است حال آنکه در مورد صفحۀ مانیتور چنین نیست و لبه ها به وضوح حروف چاپی نیستند بلکه حروف از یک مرکز با کنتراست بالا شروع شده و به تدریج کم رنگتر میشوند و پس از تبدیل به خاکستری کمرنگ ناپدید می گردند. بنابراین لبههای حروف بر روی صفحه مانیتور وضوح حروف چاپی را ندارد. یکی از مهمترین دلایل خشکی و سوزش چشم هنگام کار با کامپیوتر کاهش میزان پلک زدن است به طوریکه افراد، هنگام کار با کامپیوتر تقریبا یک پنجم حالت عادی پلک می زنند. این مسأله به همراه خیره شدن به صفحه مانیتور و تمرکز بر روی موضوع کار سبب می شود تا پلک ها مدت بیشتری باز بمانند و در نتیجه اشک روی سطح چشم سریعتر تبخیر می شود.
ب: 10 توصیه برای کاهش علائم CVS
۱. سعی کنید به طور ارادی پلک بزنید. این کار سبب می شود سطح چشم شما با اشک آغشته شده و خشک نشود. در صورتی که مشکل شما شدید باشد می توانید از قطره های اشک مصنوعی استفاده کنید.
2. مرکز مانیتور باید حدود 10 تا 20 سانتی متر پایین تر از چشمان شما باشد. این وضعیت علاوه بر اینکه باعث میشود پلک ها پایین تر قرار گیرند و سطح کمتری از چشم در معرض هوا باشد. از خستگی گردن و شانه ها نیز میکاهد. در این موارد هم باید مانیتور را در ارتفاع مناسب قرار داد و هم ارتفاع صندلی را نسبت به میزکار تنظیم کرد به طوری که ساعد شما هنگام کار با keyboard موازی با سطح زمین باشد.
3. مانیتور خود را طوری قرار دهید که نور پنجره یا روشنایی اتاق به آن نتابد. هنگام کار با کامپیوتر سعی کنید پرده ها را بکشید و روشنایی اتاق را نیز به نصف وضعیت معمولی کاهش دهید. اگر از چراغ مطالعه بر روی میز خود استفاده می کنید آن را طوری قرار دهید که به صفحه مانیتور یا چشم شما نتابد. همچنین میتوانید از صفحه های فیلتر نیز بر روی صفحه مانیتور استفاده کنید. تابش نور به صفحه مانیتور سبب کاهش کنتراست و خستگی چشم میشود. این مسأله بخصوص زمانیکه زمینه صفحه تیره باشد شدیدتر خواهد بود.
4. به چشمان خود استراحت دهید. سعی کنید هر 5 تا 10 دقیقه چشم خود را از مانیتور برداشته و به مدت 5 تا 10 ثانیه به نقطه ای دور نگاه کنید. این کار سبب استراحت عضلات چشم می شود. همچنین به شما وقت می دهد پلک بزنید و سطح چشم شما مرطوب شود.
5. اگر مجبورید که متناوباً و پشت سر هم به یک صفحه نوشته و مانیتور نگاه کنید (خصوصاً در مورد تایپیست ها) ممکن است چشم شما خسته شود زیرا باید تطابق خود را تغییر دهد. برای جلوگیری از این مسأله سعی کنید صفحه نوشته شده را در حداقل فاصله و هم سطح با مانیتور قرار دهید. برای اینکار می توانید از copyholder استفاده کنید.
6. فاصله مانیتور با چشمان شما باید 50 تا 60 سانتی متر باشد.
7. روشنایی و کنتراست مانیتور خود را تنظیم کنید. میزان روشنایی مانیتور باید با روشنایی اتاق هماهنگی داشته باشد. یک روش برای تنظیم روشنایی مانیتور این است که به یک صفحه وب با زمینه سفید (مثل این صفحه) نگاه کنید. اگر سفیدی صفحه برای شما مثل یک منبع نور است روشنایی مانیتور زیاد است و باید آن را کم کنید. در مقابل، اگر صفحه کمی خاکستری به نظر می رسد روشنایی را زیاد کنید. در مجموع روشنایی باید در حدی باشد که چشمان شما احساس راحتی کنند. کنتراست مانیتور باید حداکثر باشد تا لبه های حروف بیشترین کنتراست را با نوشته خود پیدا کند.
8. مشخصات دیگر مانیتور خود را تنظیم کنید. کیفیت نمایش تصاویر بر روی مانیتور به سه عامل بستگی دارد: Resolution ، Refresh Rate ، و DotePitch. Refresh Rate نشاندهنده فرکانس تجدید تصویر بر روی مانیتور است. فرکانس پایین می تواند برای چشم خسته کننده باشد و فرکانس های خیلی پایین سبب پرش تصویر می شوند. بهترین Refresh Rate حدود 70 هرتز یا بیشتر است. Resolution یا وضوح تصویر که به Refresh Rate نیز بستگی دارد به تراکم پیکسل های تصویر بر روی مانیتور گفته می شود. هرچه تعداد پیکسل ها بیشتر باشد جزئیات بیشتری از تصویز دیده می شود. بطورکلی هرچه Resolution بیشتر باشد بهتر است ولی باید به Refresh Rate نیز توجه داشت. گاهی Resolution بالا Refresh Rate پایین دارند بنابراین باید وضعیتی را انتخاب کرد که هر دو بیشترین تعداد را داشته باشند. Dot Pitch بر sharpness تصویر مؤثر است و هر چه عدد آن کمتر باشد تصویر sharpتر است. بیشتر مانیتورها dot pitch بین 25/0 تا 28/0 میلی متر دارند. 28/0 میلی متر یا کمتر عدد مطلوب است. Refresh Rate و Resolution را در ویندوز می توانید در Display Properties تنظیم کنید ولی dot pitch قابل تنظیم نیست.
9. اگر علی رغم رعایت توصیههای گفته شده باز هم دچار علائم CVS هستید میتوانید از عینک های مخصوص استفاده کنید زیرا گاهی مشکل در دید متوسط است. ما به طور معمول کمتر از دید متوسط استفاده می کنیم زیرا بیشتر اوقات یا اشیاء دور رانگاه می کنیم و یا اشیاء نزدیک. ولی مانیتور کامپیوتر دقیقاً در فاصله ای از چشم قرار می گیرد که مربوط به دید متوسط است. اگر شما عینکی هستید عینک شما به احتمال زیاد برای کار با کامپیوتر مناسب نیست زیرا دید متوسط را اصلاح نمی کند. برای دریافت عینک مناسب کامپیوتر، به چشم پزشک مراجعه کنید.
10. هنگام کار با کامپیوتر سعی کنید گردن خود را راست نگهداشته و شانه را عقب بدهید. قوز کردن هنگام کار طولانی با کامپیوتر سبب دردهای گردن و شانهها می شود. اگر پشتی صندلی شما قابل تنظیم است آن راطوری تنظیم کنید که کاملا به پشت شما بچسبد. همچنین ارتفاع صندلی خود را طوری تنظیم کنید که کف پاها روی زمین قرار داشته و زانوی شما در زاویۀ 90 درجه قرار داشته باشد. Keyboard و Mouse باید پایین تر از آرنج و نزدیک دستان شما قرار داشته باشد.
منبع: بانک مرجع مقالات امداد و نجات ایران
خدایااااااااا خدایااااااااااااااا
چه تنها و درمانده ام
غریب و ز هر درگهی رانده ام
به سوی تو می آیم امشب که از دل
کلام تو در گوش جان خوانده ام
من جسمم تو روح من ، من کشتی تو نوح من
من زخمم تو مرهمی ، من ظلمت تو روشنی
من راهی تو موندنی ، من تنها تو همدمی
تو اولین و آخرین برای من که عاشقم
عزیز ترین همسفری در همه دقائقم
درگاهت سجده گاه من بگذر از گناه من
من خلقم تو خالقی
سر تاپا شوق گفتنم
در حال شکفتنم
من از راه تو وامقی
دلیل قاطع هستی
صفای عالم مستی
چه ترس از درد بی درمان
که دارم چون تو درمانی
چه باک از کفر اهریمن
تو در من نور ایمانی
.....................
دلم دیوانه شد مست و خراب و واله شد
در نور پاکی غرق شد چون یک پرنده نرم شد
ناگه به فریادی جهان در آتش زخمش نمود
فکر نهان و دردفهمش آتش عشق و یارسبزش
بر قلب بیمارش ولی یادی نبود
.......یادحافظ...............
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
نکته ای روح فزا از دهن دوست بگو نامه ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام شمه ای از نفحات نفس یار بیار
......................
دو تا کفتر بودیم هم خون و آواز
شبا در لونه و روزا به پرواز
الهی خیر نبینه مرد صیاد
که آن دوی مرا برده به شیراز
تو شهرت داده ای بد نومی ما
مگر چه خدمت بد کرده بودم
برو رو بیزارم از تو
وای خیال دارم که دست بردارم از تو
جون جونم نامهربونم جا(جای) تو ندارم
دلم امروز به تنهایی خود خو کرده
آی جونم آی دلبر
یاد چشمون سیاهش منو جادو کرده
آی جونم آی دلبر
دلم از پیشش پر میزنه
به هر دری در میزنه
به هر خونه سر می زننه
خدا مهربونه یار عاشقونه
دل ما جونه خودش خوب می دونه
بر جون عاشق جدایی گرونه
وای وای وای
عزیزم کجایی آی کجایی دل شیرازیم وای امشو کجای
به خدا مثل دلم شکل دلم پیدا نمیشه هیچ دلی
مثل این دل که شیدا شده پیدا نمیشه هیچ دلی
تحلیل و نقد موشکافانه داستان بز بز قندی
آنچه در داستان بزبز قندی بیشتر از همه به چشم میخورد و شک بر انداز است رفت آمد مادر بچه هاست به گونه ای که هیچ وقت در خانه نیست و گرگ نابکار از همین خلاء استفاده میکرد
طی تحقیقات بنده و کاشف بعمل آمده مرودات مشکوکی دیده شده که بز بز قندی به بهانه تهیه علف تازه از خانه خارج میشود اما به محض اینکه دو سه تا کوچه از خانه دور میشود تغییر ماهیت میدهد و به سرعت گوشی خود را که به یکی از خطوط اعتباری ایرانسل تجهیز شده در می آورد و به بی افش زنگ میزند ظرف ۵ دقیقه گوسفند فشنی با یک عدد پژو پارس اسپروت به سراغش می آید و با هم میروند صفا .
پدر که سه شیفته کار میکند مادر هم که میرود صفا بچه ها هم تنها در خانه میمانند . کمترین خطری که تهدیدشان میکند گرگ پشت درب است و بیشترین خطر شبکه های ماهواره ایی که از تلویزیون خانه پخش میشود و آنها بدون نظارت مادر میبینند . اینگونه میشود که بچه شنگول از آب درمی آید .
شنگلول چرا شنگول است مگر این روزها بدون آب شنگولی میتوان شنگول بود .شنگول را باید در ابتدا حد زد بعد به راه راست هدایت کرد و بعد بدنبال ساقی محل رفت و آنرا نیز با چند ضربه شلاق به راه راست هدایت کرد تا دیگر به طفل های معصوم آب شنگولی نفروشد .
مونگول هم که بینوا مونگول است و هپلی .
اما حبه انگور که به غایت چند صندوق انگور است اهل طرب است و زید بازی . آخرین باری که گرگ به خانه بزبز قندی نفوذ کرد با نازک کردن صدا خودش را جای جی اف حبه انگور جا زد بود و وارد خانه شد .
خلاصه نرمال ترین شخصیت داستان همان گرگ است که هدفی منطقی را در کل داستان دنبال میکند و گرنه کلیه شخصیت های داستان به نوعی دچار انحرافات اساسی میباشند .
...............................................
داستان آموزنده چوپان و دانشمند
دانشمندى در بیابان به چوپانى رسید، به او گفت : چرا به جاى تحصیل دانش ، چوپانى مى کنى .
چوپان درپاسخ گفت : آن چه خلاصه دانش ها ی مفید است یاد گرفته ام .
دانشمند گفت : خلاصه دانش ها چیست ؟!.
چوپان گفت : پنج چیز است :
1 - تاراستگوئى تمام نشده ، دروغ نگویم .
2 - تا مال حلال تمام نشده ، مال حرام نخورم .
3 - تا ازعیب و گناه خود پاک نگردم ، عیب دیگران نگویم .
4 - تا روزى خدا تمام نگردد به در خانه کسى نروم .
5 - تا قدم به بهشت نگذارم ، از هواى نفس و شیطان ، غافل نباشم .
دانشمند گفت : هرکس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده است!
...............................................
همین چند روز پیش، «یولیا واسیلیاِونا » پرستار بچههایم را به اتاقم دعوت کردم تا با او تسویه حساب کنم .
به او گفتم:بنشینید«یولیا واسیلی اِونا»!میدانم که دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان
نمیآورید. ببینید، ما توافق کردیم که ماهی سیروبل به شما بدهم این طور نیست؟
- چهل روبل .
- نه من یادداشت کردهام، من همیشه به پرستار بچههایم سی روبل میدهم. حالا به من توجه کنید.
شما دو ماه برای من کار کردید.
- دو ماه و پنج روز
- دقیقاً دو ماه، من یادداشت کردهام. که میشود شصت روبل. البته باید نُه تا یکشنبه از آن کسر کرد. همان طور که میدانید یکشنبهها مواظب «کولیا» نبودید و برای قدم زدن بیرون میرفتید.
سه تعطیلی . . . «یولیا واسیلی اونا» از خجالت سرخ شده بود و داشت با چینهای لباسش بازی میکرد ولی صدایش درنمیآمد.
- سه تعطیلی، پس ما دوازده روبل را میگذاریم کنار. «کولیا» چهار روز مریض بود آن روزها از او مراقبت نکردید و فقط مواظب «وانیا» بودید فقط «وانیا» و دیگر این که سه روز هم شما دندان درد داشتید و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچهها باشید.
دوازده و هفت میشود نوزده. تفریق کنید. آن مرخصیها ؛ آهان، چهل و یک روبل، درسته؟
چشم چپ «یولیا واسیلی اِونا» قرمز و پر از اشک شده بود. چانهاش میلرزید. شروع کرد به سرفه کردنهای عصبی. دماغش را پاک کرد و چیزی نگفت.
- و بعد، نزدیک سال نو شما یک فنجان و نعلبکی شکستید. دو روبل کسر کنید .
فنجان قدیمیتر از این حرفها بود، ارثیه بود، امّا کاری به این موضوع نداریم. قرار است به همه حسابها رسیدگی کنیم.
موارد دیگر: بخاطر بیمبالاتی شما «کولیا » از یک درخت بالا رفت و کتش را پاره کرد. 10 تا کسر کنید. همچنین بیتوجهیتان
باعث شد که کلفت خانه با کفشهای «وانیا » فرار کند شما میبایست چشمهایتان را خوب باز میکردید. برای این کار مواجب خوبی میگیرید.
پس پنج تا دیگر کم میکنیم.
در دهم ژانویه 10 روبل از من گرفتید…
« یولیا واسیلی اِونا» نجواکنان گفت: من نگرفتم.
- امّا من یادداشت کردهام .
- خیلی خوب شما، شاید …
- از چهل ویک بیست و هفت تا برداریم، چهارده تا باقی میماند.
چشمهایش پر از اشک شده بود و بینی ظریف و زیبایش از عرق میدرخشید.. طفلک بیچاره !
- من فقط مقدار کمی گرفتم .
در حالی که صدایش میلرزید ادامه داد: من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم . . . ! نه بیشتر.
- دیدی حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به کنار، میکنه به عبارتی یازده تا، این هم پول شما سهتا، سهتا، سهتا . . . یکی و یکی.
- یازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توی جیبش ریخت .
- به آهستگی گفت: متشکّرم!
- جا خوردم، در حالی که سخت عصبانی شده بودم شروع کردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق.
- پرسیدم: چرا گفتی متشکرم؟
- به خاطر پول. - یعنی تو متوجه نشدی دارم سرت کلاه میگذارم؟ دارم پولت را میخورم؟ تنها چیزی میتوانی بگویی این است که متشکّرم؟
- در جاهای دیگر همین مقدار هم ندادند.
- آنها به شما چیزی ندادند! خیلی خوب، تعجب هم ندارد. من داشتم به شما حقه میزدم، یک حقهی کثیف حالا من به شما هشتاد روبل میدهم. همشان این جا توی پاکت برای شما مرتب چیده شده.
ممکن است کسی این قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نکردید؟ چرا صدایتان در نیامد؟
ممکن است کسی توی دنیا این قدر ضعیف باشد؟
لبخند تلخی به من زد که یعنی بله، ممکن است.
بخاطر بازی بیرحمانهای که با او کردم عذر خواستم و هشتاد روبلی را که برایش خیلی غیرمنتظره بود پرداختم.
برای بار دوّم چند مرتبه مثل همیشه با ترس، گفت: متشکرم!
پس از رفتنش مبهوت ماندم و با خود فکر کردم:
در چنین دنیایی چقدر راحت میشود زورگو بود
اثری از آنتوان چخوف
...............................................
داستان شهر ممنوعه
شهری بود که در آن، همه چیز ممنوع بود.
و چون تنها چیزی که ممنوع نبود بازی الک دولک بود، اهالیشهر هر روز به صحراهای اطراف میرفتند و اوقات خود را با باری الک دولک میگذراندند.
و چون قوانین ممنوعیت نه یکباره بلکه به تدریج و همیشه با دلایل کافی وضع شده بودند، کسی دلیلی برای گلایه و شکایت نداشت و اهالی مشکلی هم برای سازگاری با این قوانین نداشتند.
سال ها گذشت. یک روز بزرگان شهر دیدند که ضرورتی وجود ندارد که همه چیز ممنوع باشد و جارچیها را روانة کوچه و بازار کردند تا به مردم اطلاع بدهند که میتوانند هر کاری دلشان میخواهد بکنند.
جارچی ها برای رساندن این خبر به مردم، به مراکز تجمع اهالی شهر رفتند و با صدای بلند به مردم گفتند:”آهای مردم! آهای ... ! بدانید و آگاه باشید که از حالا به بعد هیچ کاری ممنوع نیست.”
مردم که دور جارچی ها جمع شده بودند، پس از شنیدن اطلاعیه، پراکنده شدند و بازی الک دولک شان را از سر گرفتند.
جارچی ها دوباره اعلام کردند: “میفهمید! شما حالا آزاد هستید که هر کاری دلتان میخواهد، بکنید.”
اهالی جواب دادند: “خب! ما داریم الک دولک بازی میکنیم.”
جارچی ها کارهای جالب و مفید متعددی را به یادشان آوردند که آنها قبلاً انجام میدادند و حالا دوباره میتوانستند به آن بپردازند.
ولی اهالی گوش نکردند و همچنان به بازی الک دولک شان ادامه داند؛ بدون لحظهای درنگ.
جارچی ها که دیدند تلاش شان بینتیجه است، رفتند که به اُمرا اطلاع دهند.
اُمرا گفتند:”کاری ندارد! الک دولک را ممنوع میکنیم.”
آن وقت بود که مردم دست به شورش زدند و همة امرای شهر را کشتند و بیدرنگ برگشتند و بازی الک دولک را از سر گرفتند.
برگرفته از کتاب شاه گوش میکند
...............................................