«راز چهارم»: اگر بر هر چیز تمرکز کنیم، سرانجام به آن خواهیم رسید. اگر بر فقر و جهل و مشکلات تمرکز کنیم، همان را دریافت خواهیم کرد و اگر بر ثروت و علم و پیشرفت، متمرکز شویم، بیش از آن، قسمتمان خواهد شد.
همه افراد اعم از مدیران سازمانها و تمامی افراد از خرد و کلان میخواهند بدانند که اصول موفقیت کدامند و چگونه میتوان در زندگی «برنده» بود؟ چگونه میتوان هم موفقیت کسب کرد و هم از آن خوشحال و مسرور بود؟ چرا بعضی انسانها موفقتر از بقیهاند؟
به نظر من از اصول موفقیت و برنده شدن در زندگی، «خواستن» است و برای آن باید «تلاش»، «پشتکار»، «صبر» و «توکل» داشت.
توکل و صبر از عناصر اصلیاند. برای رسیدن به مقصود، باید تلاش و پشتکار فراوان همراه با رغبت و تمنای رسیدن به خواسته را داشت؛ در غیر اینصورت از آنچه بهدست میآوریم راضی و خوشحال نخواهیم بود.
در فرآیند تلاش و پشتکار نیز باید توکل و صبر را پیشه کرد تا نتیجهای که حاصل میکنیم پایدار و به مصلحت باشد. باید دانست که لازمة توکل، صبر است و اگر صبر نباشد، توکل حاصل نمیشود.
در کوران سخت تلاش، ممکن است با بلا و معصیت روبهرو شویم که باید بر آندو، صبر پیشه کرد تا راه منقطع نشده، هدف، آلوده به زشتی و دنائت نشود.
صبر، معصیت را زائل میسازد و بلا را از مسیر دور میکند، اگر همراه با توکل باشد. عرفا استدلال میکنند که توکل قطرهی یقین است و عماد ایمان و محل اخلاص.
پس اگر توکل نباشد، یقین آلوده به شک شده و ایمان سست شود و تلاش و پشتکار بی اخلاص باشد.
شک در مسیر، رهرو را به مقصود نرساند و تلاشگر بدون ایمان، چراغ راه ندارد و همچون کوری است در برهوت و هرگز به مقصود و مراد نرسد و تلاش بیاخلاص، ناپاک است و آلوده به نفس. پس تنها در سایه صبر و توکل است که نتیجه به مصلحت ما شده، پایدار خواهد بود.
یک نکتة مهم: برای رسیدن به مقصود، نباید «پافشاری» کرد. اجازه دهیم که «ارادة جهانی»، تلاش و پشتکار ما را به سرانجام برساند. ارادة جهانی، پشتوانة صبر و توکل در راه بوده و آن، نیرویی است که «تعادل» را در کائنات برقرار میسازد.
یعنی، باید خواستة ما در راستای خواستة اراده جهانی باشد تا کمک به تکاملِ مسیر کائنات کرده، تعادل را در راه ایجاد کند.
باید باور داشته باشیم که اگر خواستة ما در راستای "تعادل" قرار گیرد، حتماً برآورده خواهد شد. بشریت، تن واحدی است که با ارادة جهانی طی طریق میکند و اگر عضوی از آن، از مسیر دور بماند و خواستهای جدای از اهداف مسیر تکاملی داشته باشد که اراده جهانی مقرر کرده است، محقق نخواهد شد و اگر با اصرار حاصل شود، به مصلحت نباشد و از پایداری برخوردار نخواهد بود. بنابراین عجله و اصرار بر خواستههایمان نه تنها ما را از آرامش و شادمانی دور میسازد، بلکه ممکن است نتایج معکوس و ناخوشایندی را برایمان بههمراه آورد.
خوشحال باشیم از اینکه خواستهای داریم و برای آن تلاش میکنیم. خیلیها ممکن است که همین خواسته را هم نداشته باشند. پس ما چون خواستهای داریم و برای رسیدن به آن، تلاش و پشتکار از خود نشان داده، عناصر اصلی موفقیت را صبر و توکل میدانیم و بهراستی آندو را موتور تلاش و پشتکار قرار دادهایم، برنده هستیم.
حال اگر تلاش ما به ثمر نشست، ما به ایجاد «تعادل» و «تکامل» حرکت هستی کمک کردهایم و اگر خواستة ما برآورده نشد، باید خوشحال و مسرور باشیم که به «عدم تعادل» در جهان هستی دامن نزدهایم. بنابراین، در هر دو صورت برنده و موفق هستیم.
نکتة ظریف دیگری که بسیاری از اندیشمندان بر آن تأکید دارند، اینست که چیزهایی را بخواهیم که واقعاً دوست داریم و از خواستن و داشتن آنها لذت برده، به آرامش میرسیم.
یعنی، در مسیر زندگی "هر چیزی" را نخواهیم که لیاقت خواستن ما را نداشته باشند؛ چراکه باید بدانیم انسان تشکیل شده از چیزهایی است که میخواهد داشته باشد.
"جرج برنارد شاو" حرف جالبی دارد؛ او میگوید: "مراقب باشید چیزهایی را که دوست دارید بهدستآورید، وگرنه ناچار خواهید بود چیزهایی را که بهدست آوردهاید دوست داشته باشید."
در فرایند خواستن، باید به آن چیزی که میخواهیم، تمرکز کرده، سپس سادهترین راهحل را برای رسیدن به خواستهامان پیدا کنیم. مطمئن هستم، اکثر شما این داستان را شنیدهاید:
هنگامی که "ناسا" خواست فضانوردان را به فضا بفرستد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها متوجه شدند که خودکارهای معمولی در فضای بدون جاذبه کار نمیکنند، چراکه جوهر خودکار به سمت پایین حرکت نکرده و بر سطح کاغذ نمیریزد!
مدیران ارشد "ناسا" از "شرکت مشاورین اندرسون" برای حل مشکل مدد جسته و بنابراین، تحقیقات بیشاز یک دهه طولکشید و با صرف هزینهای بالغ بر 12میلیون دلار، سرانجام خودکاری طراحی شد که در محیط بدون جاذبه هم مینوشت، زیر آب کار میکرد، روی هر سطحی حتی سطح کریستال خط میانداخت و در دمای زیر صفر تا 300 درجه سانتیگراد کار میکرد.
اما روسها راهحل سادهتری پیدا کردند: آنها از مداد استفاده کردند!
البته این داستان قصد ندارد که بگوید، نوعآوری و ابداع را باید کنار گذاشت و همیشه از راههای دمدستی استفاده کرد. هرگز! چراکه پیدایی بسیاری از کالاهای جدید بهدلیل مشکلاتی بوده که انسان، طی زمان با آنها مواجه شده و برای حل آنها، با توسل به توسعه و تحقیقات، به فنآوری جدید دست پیدا کرده است. آنچه اما این داستان قصد دارد بازگو کند، اینست که، ما تنها میخواهیم به خواستة خود برسیم و یافتن فنآوری جدید در دستور کارمان نیست که البته اگر بهطور تصادفی، به آنهم دست پیدا کنیم، بسیار خوب است. اما بدانیم که هرگز نباید بر مشکلات تمرکز کرده و در همان نقطة اول باقی بمانیم.
مدیران و همة افراد باید بدانند که، برای ما در اینجا، از همه چیز مهمتر، رسیدن به خواستهامان است و قبول کنیم که در فرایند روبهرو شدن با مشکلات، بهجای دست کشیدن از راهی که انتخاب کردهایم، تنها بر "خواستة" خود تمرکز کرده و آنگاه خواهیم دید که راههای بسیاری بهسویمان باز خواهند شد تا ما را به سر منزل مقصود برسانند. بر مشکلات تمرکز نکنیم و تنها بر خواستة خود متمرکز باشیم. تمرکز بر مشکلات، ما را از خواستهامان دور میکند، مشکلات را بررسی کرده و با تمرکز بر خواستة خود، بهترین و مناسبترین راهحل که ما را فوراً به خواستهامان برساند، پیدا کنیم.
"راز" اینست: اگر بر هر چیز تمرکز کنیم، سرانجام به آن خواهیم رسید. اگر بر فقر و جهل تمرکز کنیم، همان را دریافت خواهیم کرد و اگر بر علم و ثروت و دانایی، متمرکز شویم، بیش از آن، قسمتمان خواهد شد. یعنی، اگر تنها بر مشکلات تمرکز کنیم، چیزی جز مشکلات بیشتر نصیبمان نخواهد شد و اگر برعکس، بر خواستهامان تمرکز کنیم، ارادة برتر، بهترینها را برایمان تدارک خواهد دید. اما چگونه بخواهیم؟ آیا همه قادر به خواستن هستند؟